۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

قطره

باور نمي كنم كه تو شيدا كني مرا!

وانگه به يك اشاره زسر واكني مرا!

باور نمي كنم كه پس از عمري عاشقي

در چشم هر غريبه تو رسوا كني مرا!

جرمم مگر چه بود كه بايد تو تا ابد

محكوم جرم آدم و حوا كني مرا؟!

آخر چه مي شود كه تو پنهان ز ديگران

در گوشه اي ز چشم دلت جاكني مرا؟

من قطره اي چكيده به دامان غربتم

كي مي شود كه ساكن دريا كني مرا؟!

نويسنده: عبدالرضا پاليزدار